زندگی نامه زهره وطنخواه
گفتگو با زهره وطنخواه قهرمان رالی؛ دماوند را هم فتح کرده ام!
زهره وطنخواه در رسانه ها:
متولد ۲۲ بهمن ۱۳۵۶ است ومهندس الکترونیک. خودش می گوید که از بچگی عاشق هیجان و خطر بوده است. عاشق موتورسواری است و همیشه نالان و شاکی از اینکه خانمها نمی توانند موتورسواری کنند.
«زهره وطنخواه» از سال ۷۸ با پاراگلایدر، ورزش را شروع و سه سال با هیجان پریدن زندگی کرد. بعدها به سراغ تیر و تیراندازی رفت و حالا فقط می راند، تند و سریع!
▪ گفتی که از بچگی عاشق رانندگی واتومبیلرانی بوده ای؟
ـ بله من عاشق سرعتم. البته بیشتر موتورسواری را دوست دارم، ولی حیف که این ورزش هنوز برای خانمها ایجاد نشده است.
▪ خب چی شد که وارد رشته اتومبیلرانی شدی؟ قبول داری که این رشته مردانه است؟
ـ هشت سال پیش توسط یکی ازدوستانم مطلع شدم که خانمها هم می توانند در رشته اتومبیلرانی شرکت کنند. مراجعه کردم عضو فدراسیون شدم ودر اولین دوره هم به عنوان راننده شرکت کردم.
واما در خصوص بخش دوم سؤالتان باید بگویم که من این حرف را قبول ندارم، چون به نظرم اتومبیلرانی فقط تمرکز است و این قضیه خانم و آقا برنمی دارد. البته این را قبول دارم ما این قدر که آقایان نسبت به خانمها علاقه بیشتری به این ورزش دارند ولی این دلیل نمی شود که بگویی ورزشی مردانه است.
▪ ظاهراً تو دومین بانوی راننده هستی؟
ـ بله من در مسابقات رالی سال ۸۱ به عنوان دومین بانوی راننده و در سال بعدش هم به عنوان قهرمانی این رشته دست پیدا کردم.درهمان سالی که عنوان قهرمانی را گرفتم، تنها دختری بودم که با آقایان در مسابقات کارتینگ شرکت کردم و مقام آوردم حالا می بینی که این ورزش هم می تواند زنانه باشد!
▪ رالی برایت فقط جنبه سرگرمی دارد؟
ـ سرگرمی هست، اما من به این قضیه خیلی جدی تر از یک ورزش تفریحی نگاه می کنم.
*گفتی که تیر اندازی و پرواز با پاراگلایدر را هم تجربه کرده ای؟
ـ بله البته تیر اندازی با کلت. من از این کارهای عجیب زیاد انجام داده ام (می خندد) عاشق هیجانم و دقیقاً به همین خاطر هم پرواز با پاراگلایدر را انتخاب کردم. حدود یک سال هم تیر اندازی با کلت را هم تجربه نمودم، ولی ادامه ندادم. بعد از آن بود که رفتم سراغ رالی.
▪ واکنش خانواده ات؟
ـ درباره پرواز با پاراگلایدر باید بگویم که پدر و مادرم چندان تمایلی نداشتند، اما در خصوص رانندگی، مادرم تشویقم می کرد. خودش دست فرمانش حرف ندارد. راننده قابلی است.
▪ کار دیگری هم بوده که نکرده باشی؟
ـ (می خندد) نه! سال ۸۱ قله دماوند را هم فتح کردم.
*خب گفتی که از سالهای کودکی و نوجوانی رانندگی را تجربه کرده ای، پس باید خیلی زود هم گواهینامه گرفته باشی؟
ـ دقیقاً ۱۸ سالم بود که گواهینامه گرفتم، ولی از یازده سالگی پشت فرمان می نشستم، البته دزدکی و به دور از چشم پدر ومادرم !
▪ اما آقایان معتقدند که زنها دست فرمان ندارند؟
ـ مگر ما راننده مرد نداریم که خوب رانندگی نمی کند ؟! مشکل رانندگی نداشتن اعتماد به نفس است که خب البته در خانمها کمی بیشتر است. ولی من ثابت کردم که خانمها هم می توانند خوب رانندگی کنند.
* شده پلیس به خاطر رانندگی ات بخصوص سرعت بالایت با تو برخورد کند؟
ـ بله. حتی با پلیس کل هم انداخته ام (می خندد)، اما به طور کلی مراقبم که مشکلی برای خودم و بقیه ایجاد نکنم.
▪ در رشته تو آمادگی جسمانی چقدر مهم است؟
ـ خیلی، مثل همه ورزشها. مثلاً در سرعت بالا ما باید تنها توسط ترمز، سرعت ماشین را کم کنیم و گرفتن فرمان در اون سرعت و ترمز گرفتن فشار زیادی روی بدن می آورد.
▪ ماشینت را هم خودت تعمیر می کنی؟
ـ بله. به نظر این کار برای هر راننده ای لازم است. من عاشق تعمیراتم و خودم هم در درست کردن ماشینم کمک می کنم. پرچ می کنم، جوش می دهم و از این کارها لذت می برم.
▪ آیا رقیبی هم در ایران داری؟
ـ (می خندد) بیشتر رقبای من آقایان هستند نه خانمها!
▪ به عنوان آخرین سؤال از جالب ترین خاطره ات از مسابقات بگو؟
ـ در رالی کویر که دو روزه بود، وقتی از تهران به کاشان رسیدیم، شب برای خواب به هتل رفتیم. هنوز مدتی نگذشته بود که خبر آوردند که یکی شیشه های ماشین ما را خرد کرده، البته ما هم از میدان به در نشدیم و روز بعد با همان شرایط مسابقه دادیم و اول شدیم.